- راه انداز
- (کلید راه انداز) در هواپیمای باتری دار پس از آنکه کلید برق وصل شد از کلید راه انداز استفاده می کنند و آن دستگاهی است مرکب از چند چرخ دنده و یک دینام که بطور مصنوعی گردش میکند و پس از دور برداشتن بوسیله کلید دیگر موسوم به) درگیر (دستگاه راه انداز را بموتور وصل میکنند و بدین وسیله موتور روشن میشود
معنی راه انداز - جستجوی لغت در جدول جو
- راه انداز
- وسیله، کلید یا برنامه ای که دستگاهی را به راه می اندازد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارچه ای که برای احترام به زیر پای بزرگان پهن کنند
قسمتی از ساحل یا بندرگاه یا منزلی که چاروا داران یا کشتی ها و یا دیگر وسایل حمل و نقل مال التجاره و بار خود را از ستور فرو گیرند، محل تخلیه بار
اسباب سفر (عموما)، مرکب سواری مرکوب (خصوصا)، قاصد پیک
توف انداز مامور پرتاب رعد:) رعد اندازان رعداندازی در گرفته (ظفر نامه یزدی)
بیلچه ای دارای دسته کوتاه که از حلب آهن مس و نقره سازند و بدان خاکروبه و خاکستر و غیره بدور اندازند، سنگ انداز برج و قلعه و حصار، ساحر جادوگر، آنچه که در آن خاک ریزند خاکریز، پارچه ای که دور سایبان و شامیانه کشند
نوعی خارپشت که خارهای خود را مانند تیر اندازد قنفذ
خودپسندی، لاف و گزاف
آنکه تیر را درست به نشانه می زند، تیرانداز ماهر، برای مثال ز غمزه تیر و از ابرو کمان ساز / همه باریک بین و راست انداز (نظامی۲ - ۱۷۶)
قاصد و پیک
مرکب
اسباب سفر، لوازم مسافرت، توشه و لوازم سفر، زاد و راحله، سامان سفر، ساز راه
مرکب
اسباب سفر، لوازم مسافرت، توشه و لوازم سفر، زاد و راحله، سامان سفر، ساز راه
مروینش کت پیشگوی اختری کندا فالگیر طالع بین
بجول انداز، منگیا گر منگی کسی که باقاب بازی کند، قمار باز
بیلچه ای دارای دسته کوتاه که از فلز یا پلاستیک سازند و با آن آشغال و غیره را به کمک جارو جمع کنند
اسباب سفر، مرکب سواری، پیک، قاصد
خودپسندی، لاف و گزاف
فالگیر، طالع بین
وسیله ای بیلچه مانند از جنس فلز یا پلاستیک برای برداشتن خاک روبه، خاکستر و مانند آن، جایی در بالای قلعه و حصار برای ریختن خاک و سنگ بر روی دشمن
فرشی که در دو سوی در ورود اطاق می اندازند
آنچه که به هنگام خواب بر روی خود اندازند مقابل زیر انداز
Reactivation
Boot, Launch
реактивация
запускать , запускать
Reaktivierung
реактивація
запускати
reaktywacja
uruchomić
reativação
iniciar, lançar